دیروز 27/2/91 جشن فارغ التحصیلی پسرم بود. خیلی خوشحال بود. سرودهای خوشگلی رو خوندن و نمایشم اجرا کردن. پسر خوشگلم امیدوارم همیشه موفق و سالم و شاد باشی. مامان و بابا بهت افتخار میکنن. ...
دو روز قبل وقتی آرمان از مهد اومد صورتش زخم بود. وقتی ازش پرسیدم گفت سجاد سرمو زده به دیوار. دیروزم وقتی اومد موهاش چسبو(نوچ) شده بود. دوباره گفت سجاد مرباشو ریخته رو سرم. منم که سر چیز دیگه ای اعصابم خرد بود و داغ دلمو سر اون بیچاره خالی کردم. پسر کوچولوم هیچی نگفت، یکم گریه کرد و بعدم خوابش برد. خیلی دلم سوخت و عذاب وجدان گرفتم. مامانی منو ببخش. خیلی دوست دارم عزیز دلم. ...